۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

سکوت

با خودم شرط کرده بودم از مدت ها پیش تا نگاهم را به بعضی پدیده های خوشایند به طور کودکانه ای تازه نگاه دارم، بر سر قولم با خودم هستم هنوز و خواهم ماند
دوست داشتم و دارم هر روز از سر زدن خورشید شگفت زده شوم و لذت ببرم و مدت ها با لذت و کنجکاوی تازه به دنیا پا گذاشته ای با هر پدیده نویی سرگرم و شاد شوم، می دانم همه کماکان تجربه کرده اید نگاه شاد و شگفت زده کودکی را وقتی مثلن می رسد به کرمی سبز و لغزان و  با نگاهی تعجب زده و تحسین آمیز می نشیند سر حوصله راه رفتنش را تماشا می کند و یا حتی می خواهد مخمل تنش را لمس کند در حالی که شما مورمورتان شده و تلاش می کنید آن چه خورده اید را با فشار در معده تان حبس کنید، من از آن نگاه صحبت می کنم  
به روایتی به خودم آموزاندم تا چشمم را بی انصافانه به نو شدن لحظه به لحظه دنیا نبندم و حس شادی و شگفت زدگی افتادن در یک مکان تازه و زیبا را از دست ندهم
تا به حال موفق بوده ام
هنوز شگفت زده می شوم، دروغ چرا ، هر روز این اتفاق شاد مهیج برایم رخ می دهد 

همزمان اما تلاش کرده ام در برابر آدم ها و رفتار هایشان روشی مخالف را پیش بگیرم و و با نگاهی پیرانه سر رفتار های به هنجار و نا بهنجار جمعی و فردی را در ذهنم ثبت کنم و خاطرم بماند که با دهان خشک و حنجره چوب شده و چشمانی که از فرط حیرت چنان گشاده شده  و بیرون زده اند که کم مانده عدسی اش بخورد به صورت طرف مقابل برجایم میخکوب  نشوم

نمی گذارند که این مخلوقات

هنوز در برابر آدم ها و آن چه می کنند مثل برق گرفته ها خشکم می زند
و ذهنم به تمامی خالی می شود و تنها یک سئوال فلش می زند:

یعنی چطوری آخه؟؟

و اینطور است که ترجیح می دهم سکوت کنم و تماشا

به این نتیجه رسیده ام که اظهار نظر کردن در مورد همه چیز و هر چیز کار من نیست

ترجیح می دهم شاهد وقایع باشم، تماشایشان کنم، سر صبر 

و همواره در اوج برق زدگی ناشی از شگفتی هوش و حواسم به این باشد که 

از این موجود دو پا همه کاری ساخته است

و البته در این میان هوش و قدرت و اطلاعات برای باز داشتن از همه و هر کاری رل مهمی بازی نمی کنند و البته برای هرچه بدتر انجام دادن همان کار ها بس مفیدند

۱ نظر:

تاج ماه گفت...

اين كه در مقابل همه چيز سكوت را انتخاب كني و بتواني ساكت باشي شايد تنها چيزي باشد كه من قادر به آن نيستم و در مقابل هيچ چيز سكوت كه نكرده هيچ خيلي سريع و زودتر از حد صدايم در مي آيد ...
گمان نمي كنم كه بتونم خودم را در مقابل اين مسئله كنترل كنم و در مقابل كارها و يا حرف هايي كه زده مي شه سكوت كنم ...
شايد هم اگر روزي اين طور بشه و بتونم در مقابل كارها و حرف هاي اطرافيان سكوت كنم زندگي بهتر ي داشته باشم