۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

 همیشه آدم ها مرا شگفت زده کرده اند
و هنوز هم

آدم هایی هستند که تحت هیچ شرایطی شرمنده نمی شوند
پشیمان نمی شوند
حسرت نمی خورند
عاشق نمی شوند 
هیچ نوع احساس بشر دوستانه ای پوستشان را تحریک نمی کند
به هیچ کسی کمک نمی کنند
تا بتوانند جیب و جسم و جان آدمیان را به بازی می گیرند و استفاده می کنند و هدر می دهند
با هیچ اغماضی بد خواه مردمند
با بی شرمی تمام فریب می دهند
با فصاحت و بلاغت تمام دروغ می گویند
آنقدر بزرگ که پیش از دیگران خودشان باور میکنند

مسئولیت هیچ شکست و اشتباه و ویرانی که مرتکب شده اند را قبول نمی کنند 
 به گمانشان تنها یک چشمی شهر کورانند
و خیال می کنند قطعن این ما هستیم که بیماری تن نخاراندن داریم
و تا می توانند در حقت بدی می کنند و  برایت بد می خواهند و در انتها طوری وانمود می کنند که نسبشان با یک پشت فاصله اگر به خدا نرسد حتمن نسبتی با جبرئیل امین دارد
این آدم ها از قصه در نیامده اند
واقعی اند

به تازگی دریافتم داستان همه مجلات زردی که در مورد چنین شیادانی نوشته می شد و من با بی حوصلگی و ناباوری به سخره گیرنده ای در مطب دکتر پوست می خواندم بدون یک کلمه غلو واقعیت دارد
و البته شرمنده شدم
این آدم ها واقعی اند، و آنقدر نزدیک که در باورمان نمیگنجد همین که کنارمان  نشسته و چنین دلکش و فریبا سخن می گوید با چنان نگاه عمیق و کلام فصیحی چه شیادی می تواند باشد، و ما بی آنکه بدانیم بدون بلیط  محو تماشای نمایشنامه بسیار تمرین شده ای هستیم که بس ماهرانه هم اجرا می شود
 شانس نیاورده باشیم تجربه شان کرده ایم 
و چوب یکی از مراحل بالا را قطعن خورده ایم و بعد  سرگشته و حیران مانده ایم که این ها دیگر با چه خاک و آبی گل شده اند

۲ نظر:

مرجان گفت...

قویآ موافقم و شور بختانه زخم خورده شیادی فصیح و بلیغ و همچنان مبهوت ...

به گواهی اقبال :

گر نوا خواهی ز پیش او گریز
در نی کلکش غریو تندر است

نیشتر اندر دل مغرب فشرد
دستش از خون چلیپا احمر است

آنکه بر طرح حرم بتخانه ساخت
قلب او مومن،دماغش کافر است

خویش را در نار آن نمرود سوز
زانکه بستان خلیل از آذر است...

میترا گفت...

مامک جان تنها خود این قماش اند که گول همدیگر را نمی خورند. ادمهای ساده ایی که گلشان با شبنم عشق عمل امده بار ها و بارها زخم خورده اند باز هم می خورند...
در اولین فرصت برات ایمیل میدمو البته یکی دیگه چون قبلن یکی فرستادم. قربان تو