۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

فریاد- برای شنیدن اول از کنار صفحه موسیقی متن را قطع کنید




روز گار من حالا از جنس این آواز است، فریاد دارم، فریاد یه چرای بزرگ اینقدر که صدام دورگه بشه و جونم با این چرای دورگه در بره

می دونم نفسم تنگ است، بیمارم، باید صبر کنم، 
می دونم ضعیف شده ام و حوصله ام از در بستر نشستن سر رفته
همه را می دانم

اما 
حسودیم شد به مردم مصر
وقتی شنیدم پیروز شدند
دوست داشتم با یکی حرف می زدم
دوست داشتم بپر بپر می کردم
شادی می کردم و با هیجان با دوستام حرف می زدم

دلم می خواست ایران خوب می شد بر می گشتم دوستام رو می دیدم
.... اما هیچ کاری نکردم جز سرفه

شش روزه تو خونه ام، کسی نباید بهم نزدیک بشه، سیاه سرفه به طور شدیدی واگیر داره
امشب تنهام
دیگه با هیچی نمی دونم چی کار کنم
یکباره دنیا برام غریبه شده 
کاری نتونستم برای خودم بکنم
برای هیچ کس نتونستم
هیچی رو نتونستم تغییر بدم
امشب تنهام
همه ی ناکامی ها، افسوس همه اتفاق های نیفتاده، حمایت های نشده، دچار شدن های بی موقع، از دست دادن ها، درد های این چند سال شدن اشک، سیل شدن توی چشم های من امشب که کسی نیست
می دونم می گذره امشب
اما  انگار سر رشته همه چیز از دستم دررفته
چقددر آدم بیرحم دیدم، چقدر آدم بد؟؟
چقدر خبر بد خوندم
هر شب، هر صبح
چقدر جنازه دیدم، چقدر آدم در حال جون دادن
چقدر سنگ قبر، چقدرچهره و بدن خونین
چقدر خون، چقدر خون
چقدر دار، چقدر بدن های آویزان
چقدر روزی 12 ساعت کار کردم تا یادم بره، یادم بره
آخ خدایا یادم نرفت، یادم نرفت که نرفت

خدایا چقدر آدم بی رحم آخه، چقدر آخه
چرا اینها اینقدر زیادند
چرا اینهمه آخه، چرا
..............

هیچ کس نیست، حتی یک نفر

آخ که تو چقدر سنگدل و بیرحمی
چقدر آخه، چقددددر

هیچ کس نیست، اگر هم بود حوصله گریه کردن و سرفه کردنم رو نداشت

مهم نیست که من دچارم
مهم نیست دنیا طوری که من دوست دارم نیست
مهم نیست اتفاق هایی که من دوست دارم نیفتاده، نمیفته
مهم نیست که سبکی تحمل نا پذیر یک حادثه داره زمینم می زنه
مهم نیست هیچ کس نیست
مهم نیست که من هیچ جا نیستم
و مهم نیست که حوصله ندارم دیگه جایی باشم
.............

امشب هم می گذره
می دونم می گذره


هیچ نظری موجود نیست: